خانه موتمن الاطباء
خانه ای خواهم ساخت از برگ گل یاس
درش رو به خوشبختی باز ولی پنجره اش رو به خداست.
خانه ای خواهی ساخت
که هر روز صبح خورشید از پنجره اش سلام و مهربانی فضای خانه را پرمی کند و صدای زندگی روحم را پر از ترانه می کند.
خانه ای خواهم ساخت با خشت های بلور و بامش بر فراز آسمان .نور می تابد و تلالوئش بر می گردد به آسمان بر فراز بامش می شود خدا را دید.
----------------------------
در این خانه امکان برگزاری مراسمات مختلف، لوکیشن عکاسی و... وجود دارد.
جهت اطلاع از شرایط با مدیریت، شماره ۰۹۰۳۰۷۸۸۲۶۴ علی موسوی تماس حاصل فرمایید.
آدرس : میدان بهارستان، خ مصطفی خمینی، چهارراه سرچشمه، خ امیرکبیر غربی، خ پامنار، روبروی مسجد کاشانی، بن بست موتمن الاطبا، انتهای بن بست، دست چپ
لوکیشن سریال شهرزاد و فیلم خانه پدری
خانههای قدیمی هنوز هم بوی زندگی می دهند...
هنوز هم واردشان که میشوی
حوض آبی وسط حیاط که شب یلدا پر از هندوانه و انار میشد را میتوانی تجسم کنی...
هنوز هم از اتاق گوشهی حیاط که حکم آشپزخانه را داشت
بوی قورمه سبزی چرب و چیلی مادر را حس میکنی...
یا گوشهی سیمانی حیاط که بچه ها با زغال خانه بازی کشیدهاند برای لی لی...
یا آن اتاق های تو در تو، که همه از حال هم باخبر بودند...
طنابهای پر از رخت و لباس که از این سر تا آن سرحیاط کشیده شدهاند...
وَ صدای آرام مادربزرگ، موقع ذکر گفتنش
یا صدای کلون و کوبه روی در خانه که معلوم بود باید چادر به سر کنیم
یا با همان لباسهای خانگی به پیشواز مهمانان برویم...
یا ایوان جلوی خانه که همیشه خلوتگاه پدر و مادر بود...
میدانید...
خانههای قدیمی داستانشان از بقیه جداست...
آنها تنها جایی هستند که میشود اندکی زندگی کردن را تجسم کرد....
دلم کمی قدیم میخواهد...
همه نظرها (۰)